جدول جو
جدول جو

معنی کفت هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

کفت هاکردن
گفتاری از روی تحکم و تحقیر به دیگری، نوعی نفرین است به معنای کوفت گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پوست کندن درخت، پوست کندن بعضی میوه ها مثل: گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
زخمی کردن، شکستن دست یا پا
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم زدن، شیار کردن، سرشاخه های درخت را هرس کردن، کوتاه کردن شاخه ها، کند کردن لبه ی تیز برخی از اشیا و ادوات به عمد یا به سهو، جوانه زدن، رویش ابتدایی جوانه
فرهنگ گویش مازندرانی
کینه جو گشتن، دشمنی پیدا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
با فشار آب بینی را تخلیه کردن فین کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کچ کردن، پیچاندن، منحرف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پریدن با دو پا به صورت جفت پا پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
روی هم انباشته کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کپه کردن، در یک جا جمع نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
دو چیز را به یکدیگر نزدیک کردن، میزان نمودن مگسک تفنگ با
فرهنگ گویش مازندرانی
خاراندن بدن خارش مداوم
فرهنگ گویش مازندرانی
مسیر را عوض کردن، تغییر مسیر
فرهنگ گویش مازندرانی
بچه زاییدن، کرایه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دشت کردن، مسطح کردن، اولین وجه دریافتی از کسب روزانه، کشمکش و مرافعه را به اوج رساندن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرناس کشیدن به هنگام خواب
فرهنگ گویش مازندرانی
جور کردن، تراز کردن تخته ها در نجاری
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن پشم یا پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی
روی گرداندن، مجازا: گریختن و فرار کردن در جنگ و نزاع
فرهنگ گویش مازندرانی
تشنگی بیش از حد به طوری که دهان کف کند
فرهنگ گویش مازندرانی
تخته کردن چوب
فرهنگ گویش مازندرانی